مینویسم اینجا ،
میخوام با امام زمانم صحبت کنم ،
یه صحبت خصوصی .
آقا من اصلا نمیدونم چم شده ، اصلا اصلا اصلا.
یعنی اصلا نمیفهمم چه اتفاقی افتاد که من تونستم برماین همه فیلم ببینم ، این همه کار بکنم ، آقا واقعا من اینجوری نبودم ، آقا خودت میدونی ، من عهد بسته بودم تا یه سری جاها هم تونستم مطابق عهدم پیش برم، ولی یهو اصلا نمیدونم چی شد.
خب حالا که کار از کار گذشته، من واااقعا پشیمانم اینرو میتونی حس کنی خودت آقا، به خدا بگو که من چقد پشیمونم.
بگو که چقدر حالم بده از این شرایطِ آشغال، بگو بهش آقا که من حالم بده ، بدم میاد از الان خودم ، بهم اراده بده ، بهمنیرو و توان و تلاش بده تا بتونم خودم رو و نفسم رو کنترل کنم.
میدونم که میتونم ،قبلنا این کار رو کردم ، وای احساس کثافت بودن میکنم.
اصلا احساس غریبگی میکنم با خدا حرف بزنمخدا جون ببخشید ،من شرمنده ی اون کریم بودنتم، من شرمنده ی اون غفار بودنتم، خدایا خواهش میکنم من رو به خودت نزدیک کن ، من حالم بده ، من حالم از خودم به هم میخوره ، میدونم که تو من رو نیافریدی تا من از خودممتنفر باشم ، خدایا من نمیخواستم، لعنت به این نفس اماره ، لعنت به شیطون
من با امام حی و حاضرم عهد می بندم از همین لحظه که نزدیک تولدشونه تا سال دیگه همین موقع ، ترم سمت اینچیزا ، خدایا اصلا فکرم رو پاک میکنم ، قول شرف!
امام مهدی ،آقا، قول شرف میدم .
به شرافت انسان بودنم قسممیخورم، به همون قرآن محمد قسم میخورم که درو این کار ها رو خط می کشم.
الان یه حس ترسی دارم که برو بابا دختره ی خر، تو الان فردا دوباره دلت بخواد میری سمتش ، ولی باید بگم که نه ،من دیگه اون سست عنصرِ به درد نخور که با هر بادی می لرزه نیستم
به هرحال بخاطر وجود اقام باید عوض بشم
آقا تو روز تولدت من اولین قدم های جدی امسال رو برای کنترل نفسم برمیدارم.
یاعلی ،کمکم کن♡
۹۸۰۱۳۱ ، ۲:۲۰
درباره این سایت