امشب وقتی محمود کریمی آخرای قرآن شر گرفتن گفت امشب سرنوشتتونُ مینویسن دیگه سر از پا نشناختم. اصلا به له میزدمکه خدا ، تو رو به خودت قسم خوب بنویس، بنویس ادمخوبی بشه، بنویس انقدر تباه و باطل نباشه ، بنویس انقدر تو رو فراموش نکنه، بنویس انقدر درگیر و غرق در مادیات نشه.
خدا بنویس ، دارم دیوونه میشم از اینحجم از دلخستگی، دلشکستگی،
خودت که خبر داری .
خدایا راستی چرا امشب اصلا گریه م نمیومد؟
خدا جون چرا؟
انقدر قصی القلب شدم و خودم خبر ندارم؟
تو بگو دریغ از یه قطره. :((
ولی خیلی با خدا حرف زدم.
و این داره بد میشه که هر چی میخوای بگی رو فقط تو این شبا بگی.
ما خدا رو داریم از زندگیمون حذف میکنیم.
این درده
درباره این سایت